معنی آیه کتمان
حل جدول
« إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما انزلناهُ...» (بقره / 159) آن گروه اهل کتاب، کتمان مى نمایند آیاتی را که ما فرستادیم...
لغت نامه دهخدا
کتمان. [ک ِ] (ع مص) پنهان شدن. (فرهنگ فارسی معین). || پنهان داشتن. (از منتهی الارب). پنهان کردن. (آنندراج). پوشیدن و پنهان کردن چیزی. (ترجمان القرآن جرجانی ص 81). پوشیدن راز. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). پوشیدن گواهی و جز آن. (غیاث اللغات). پوشیدگی. نگاهداری. نهان داشت. (ناظم الاطباء): و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعه مصون ماند و باز آنکه به گوش سیمی رسید بی شبهت در افواه افتد و بیش امکان کتمان آن صورت نبندد. (کلیله و دمنه). و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت... پنجم مبالغت در کتمان راز خویش و از آن دیگران. (کلیله و دمنه). پرده ٔ کتمان در سر صورت واقعه می کشیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298).
جنون سرشار و حسن از پرده بیرون تاز از شوخی
چسان دارند جز رسوا شدن کتمان یکدیگر.
درویش واله هروی (از آنندراج).
- کتمان سر، نگهداری راز. (ناظم الاطباء). پوشیده داشتن راز: برزویه گفت قویتر رکنی بناء مودت دوستان را کتمان اسرار دوستان است. (کلیله و دمنه). ابوعلی گفت چون نبض و تفسره بدیدم مرا یقین گشت که علت عشق است و از کتمان سر حال بدینجا رسیده است. (چهارمقاله از فرهنگ فارسی معین).
- کتمان شهادت، امتناع از گواهی دادن. (ناظم الاطباء).
|| درگرفتن مشک شیر یا شراب را. (از منتهی الارب). درگرفتن و نگاه داشتن مشک شیر یا شراب را. (از ناظم الاطباء). || یقال للفرس اذا ضاق منخره عن نفسه قد کتم الربو و کذا منخر واسع لایکتم الربو. (منتهی الارب). و چون منخر اسب تنگ باشد که نفس آن تنگی کند گویند قد کتم الربو و اگر منخر وی گشاد باشد گویند لایکتم الربو. (ناظم الاطباء).
کتمان. [ک ُ / ک ِ] (ع اِ) گیاه وسمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کَتَم شود. || (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). ابومنصور گفت نام بلدی است از بلاد قیس. (معجم البلدان). || کوهی است. (از منتهی الارب) (از معجم البلدان). ابوزیاد گفت کوهی است در بلاد بنی عقیل. (معجم البلدان). || وادیی است در نجران. (معجم البلدان).
آیه
آیه. [ی َ] (ع اِ) آیت. ج، آیات، آی.
- آیه ٔ حجاب، آیه ٔ سی و یکم سوره ٔ نور 24.
- آیه ٔ سجده، هر یک از چهار آیت ذیل: آیه ٔ 15 از سوره ٔ 32. آیه ٔ 37 از سوره ٔ 41. آیه ٔ 62 از سوره ٔ 53. آیه ٔ 19 از سوره ٔ 96.
- آیه ٔ سخّر، آیه ٔ 12 از سوره ٔ 16.
- آیه ٔ شهاده، آیه ٔ هیجدهم از سوره ٔ آل عمران 3.
- آیه ٔ فتح، آیه ٔ اول از سوره ٔ فتح 48.
- آیه ٔ نور، آیه ٔ سی و پنجم از سوره ٔ نور 24.
- آیه ٔ و ان یکاد، آیه ٔ پنجاه و یکم از سوره ٔ القلم 68:
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
حافظ.
و رجوع به آیت شود.
کتمان کردن
کتمان کردن. [ک ِ ک َ دَ] (مص مرکب) پنهان کردن. نهان داشتن. (فرهنگ فارسی معین). پوشیدن. نهان کردن. کتم کردن: آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی. (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(کِ) [ع.] (مص م.) پنهان داشتن، پنهان کردن.
فرهنگ عمید
پنهان کردن، پنهان داشتن چیزی یا امری،
فارسی به عربی
حجز
فرهنگ فارسی هوشیار
پوشیده و پنهان کردن
کتمان کردن
(مصدر) پنهان کردن نهان داشتن: } آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی . { (کشف اسرار)
آیه
نشان نشانه، گواه، چمراس (اسم) آیت جمع: آیات.
مترادف و متضاد زبان فارسی
پردهپوشی، پنهانکاری، خفیهکاری، کتم،
(متضاد) افشا
فارسی به ایتالیایی
reticenza
فارسی به آلمانی
Reservation (f), Reservierung (f), Voranmeldung (f)
فرهنگ واژههای فارسی سره
نشانه، یادگار، چمراس، نشانی
معادل ابجد
527